صفحه رسمی مهدی عبدی ( Mehdi Abdi )

مرتبط با گردشگری

جهانگردی با مهدی عبدی Travel With Mehdi Abdi

َAuthor نویسنده

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است


سفر به سرزمین گلادیاتورها
خیلی وقت بود که میخواستم از ایتالیا بنویسم ولی نمیدانستم از کجا شروع کنم نوشتن از ایتالیا کار سختی است  ، کشوری که  بیش از نیمی از میراث فرهنگی جهان را دارد و از هر نظر جز کشورهای تراز اول دنیاست  ، بالاخره یک روز موزیک چهار فصل ویوالدی را پلی کردم و تصمیم گرفتم بنویسم  ، با هر نوازش آرشه بر ویالن  من هم قلم را روی کاغذ کشیدم  و  به این شکل  نوشتن سفرنامه ایتالیا شروع شد .

 

 

قصد داشتم از  سرزمین :سوفیا لورن و ناپل ، آث میلان و یونتوس ، دانته و داوینچی ، پیتزا و پاستا ، مافیا و پدر خوانده ، فراری و لامبورگینی ، فشن و مد ،پاوروتی و اپرا ، ویوالدی و موسیقی کلاسیک ، رنزو پیانو ومعماری ، واتیکان و پاپ  ، سینما و  فلینی ، جشنواره فیلم ونیز  و جیفونی و خلاصه رنسانس بنویسم.

 

 

 

برای نوشتن از ایتالیا ، باید ایتالیا را  لمس میکردم  تاریخ  رم ، کانال ها و گوندولاها در  ونیز ، فروشگاه های مد میلان ،هنر ناب  فلورانس ،  سواحل مدیترانه ای  سیسیل و ساردینیا ، برای همین در رم جا پای ، رد پای سزار گذاشتم ، در کولوسیوم  با گلادیاتورها جنگیدم در میلان شام را با شام آخر داوینچی خوردم ، در  فلورانس هنر ناب ایتالیا را دیدم و در ونیز با کازانوا و مارکو  از پس کوچه ها گذشتم .

 

 

 

در اولین سفرم به اروپا ، ایتالیا آخرین کشوری بود که میدیدم 21 روز در اروپا بودم و قرار بود  هفته آخر سفر در ایتالیا باشم  ، چهارشنبه 5 آگوست 2015 پاریس رو به مقصد رم ترک کردم ، درست مثل فیلم هایی دهه هفتاد که همیشه انگیزه ام برای سفر بودند بعد از پاریس اینبار نوبت رم بود که میزبانم باشد ،  و بالاخره حدود ساعت 11 شب به فرودگاه ciampino  رسیدم .

 

در این چند وقت با زبان های زیادی آشنا شده بودم و از هر کدام چند کلمه ای  را به خاطر سپرده بودم از زبان  سخت مجاری ها که هر روز به هم یونا پوت Jó napot ( روز به خیر ) میگفتند   تا آختونگ های Achtung آلمانی ( به معنای توجه)  و بعد زبان پر از خ در هلند ، فکر میکنم خ پرکاربردترین لغت در هلند است هر چند خودشان میگفتند دانمارکی ها از آنها بیشتر خ دارند ، بعد  فرانسوی که گفته میشود زبان عشق دنیا را دارند با آن  بون ژوها ی روزانه شان ،   حال نوبت  اولین کلمه ایتالیایی بود  بون جورنو ، شبیه به  بون ژوی  فرانسوی بود با لهجه ای متفاوت ولی خیلی آشنا ، انقدر موزیک و فیلم به زبان فرانسه و ایتالیا دیده و شنیده بودم که انگار خوش آمد گویی به زبان فارسی بود .

 

 

برنامه بازدیدی که قبل از سفر در ذهنم داشتم  بازدید از شهرهایی رم میلان ونیز و واتیکان بود که خوب واتیکان ، کشور است کوچکترین کشور دنیا ، ولی طبق معمول شهرهای مورد بازدید م بیشتر از آن چیزی شد که انتظار داشتم .

 


قرار بود چکمه اروپا را ببینم ،  پنجمین کشور بزرگ اروپا با  60 میلیون نفر جمعیت  ، کشوری که دو کشور واتیکان و سان مارینو در داخل خاک آن واقع شده و جالب اینکه یه قسمت از خاک این کشور به نام  کامپونه د ایتالیا در خاک سوئیس  قرار دارد ، با زبان رسمی ایتالیایی ولی مثل ایران خودمان ، هر قسمتی لهجه خودش را دارد  و بعضی استانها کلا زبانشان با ایتالیایی که میشناختم  فرق داشت  مثل ایران که کرد ها ،  کردی صحبت میکنن و آذری ها ترکی و ... .ولی از نظر زبان انگلیسی نسبت به کشورهای شمال اروپا ضعیف تر بودند .
در رم دوستی داشتم که مثل  خودم عاشق سفرهای بکپکری ، فیلم و موسیقی و ... بود ، خیلی وجه مشترک داشتیم و خوب با ایران و موسیقی ایرانی هم اشنا بود  در نزدیکی رم و در شهری به نام نتونو Nettuno اقامت داشت ، در جایی خواندم که این شهر نام خود را از نام یکی از خدایان رم به نام نپتون گرفته است ،  قرار بود 4 روزی که در رم بودم من هم آنجا اقامت کنم صبح ها با قطار به رم میرفتم و هنگام غروب که به نتونو بازمیگشتم اطراف آنجا را با هم میدیدم .

 


وقتی نیمه شب به نتونو رسیدیم خسته و گرسنه بودم ، از من پرسید از 1 تا 10 یک عدد بگو برای گرسنگی ات ، با خودم فکر کردم اینجا ایتالیاست ایران نیست که حرف ها همه تعارف باشد ، گفتم 9 و این عدد 9 باعث شد خوردن اولین پاستای ایتالیایی را در بدو ورود تجربه کنم و این برای من به معنی خوش امد گویی به سرزمین گلادیاتورها بود .  

 


جزیره شناور
خیلی وقت بود که دوستم قول داده بود وقتی به ایتالیا رسیدم ، با هم یک طبیعت گردی ویژه داشته باشم ، قرار بود از پارک ملی لاتزیو (National park of Abruzzo and Lazio)دیدن کنیم .
صبح زود کوله را بستیم و به راه افتادیم ، باید مسافتی حدود 150 کیلومتر  را به سمت غرب طی میکردیم ، حدود دو ساعت در راه بودیم تا بالاخره به ابتدای مسیر تراکینگ رسیدیم  ، به محض رسیدن به محل گفت : طبیعت اینجا فوق العاده است و تنها مشکل این است که سمی ترین مارهای ایتالیا در این محل هستند و شاید این شکل خوش آمدگویی پارک ملی لاتزیو برای من بود .
مسیر از کنار یک رودخانه به سمت آبشار اصلی میرفت  ، شاید اگر نمیدانستم در ایتالیا هستم ، فکر میکردم ، یک روز جمعه در ایران است که به طبیعت گردی رفته ام ، خیلی شبیه طبیعت جاده چالوس یا  لواسان  بود  ولی یک لحظه که منطقه را دیدم با خودم گفتم چه اشتباهی اگر ایران بود که باید در مسیر راه کلی زباله باشد و با همین یک استدلال همیشه میتوان فهمید که آیا در ایران طبیعت گردی میکنید یا در خارج ایران .
ابتدای راه موزیکی از کریس ریا  Chris Rea  پلی کردم . دوستم با هیجانی خاص گفت : کریس ریا  ، میدانی اهل کجاست ؟ گفتم در دنیای موسیقی کمتر کسی است که کریس ریا   را نشناسد ، جواب  داد بله ولی اصالت نام خانوادگی ریا   برای همین حوالی است ، باورم نمیشد داشتم در سرزمین کریس ریا   طبیعت گردی میکردم و من هم که عاشق او ،  این باعث شد منطقه برایم دوست داشتنی تر شود .قرار بود دو یا سه ساعتی پیاده روی کنیم تا به آبشار برسیم ، به جز دو سه نفری که در طول مسیر دیدیم کسی آنجا نبود ، خلوت و بکر با طبیعتی زیبا .
وقتی در مورد پارک تحقیق میکردم متوجه شدم از لحاظ پوشش گیاهی و زیست جانوری خیلی غنی است گرگ ، خرس ، گوزن و خیلی حیوانات دیگر که امیدوار بودم به دلیل خلوقتی حداقل یکی دوتای آنها را از نزدیک ببینم که متاسفانه نشد .
ابتدای مسیر مثل تمام تجربه های قبلی ام بود ، یک پیاده روی سبک ولی هر چه به انتهای مسیر نزدیک تر میشدیم شکل منطقه فرق میکرد ، پوشش گیاهی کمتر میشد و دیواره ها بلندتر و عرض مسیر کمتر میشد  ،  صدای آبشار از فاصله دور در دره میپیچید و انتظار دیدن آبشار بزرگی را داشتم شاید 20 یا 30 متر ارتفاع و عرض حداقل 10 متر ، سرانجام بعد از دو ساعت پیاده روی به آبشار اصلی رسیدیم ، یک آبشار 4 یا 5 متری ، اینجا  دیگر آخر مسیر بود و از اینجا  به بعد فقط با  داشتن ابزار مناسب امکان ادامه مسیر بود .
حالا بعد از صدها تجربه تراکینگ و طبیعت گردی در ایران تجربه جدیدی در کشور ایتالیا داشتم ، تفاوتی احساس نکردم به جز نبود زباله ، که سالهاست سعی میکنیم با انواع پیام ها از ریختن زباله جلوگیری کنیم و هنوز که هنوز نتوانسته ایم .
بعد از یک دره نوردی دلپذیر حالا نوبت بازدید از دریاچه پوستا فیبرنو  (Lago di Posta Fibreno) در کومونه پوستا فیبرنو ( Posta Fibreno ) در استان فروزینونه Frosinone) )بود ، در همین یک خط میتوانید تصور کنید مجبور بودم چه اسامی دشواری را به خاطر بسپارم.
تقسیمات کشوری در ایتالیا کاملا با ایران متفاوت است ، ایتالیا به ۲۰ ناحیه دارد  که این نواحی به ۱۰۱ استان و این استان‌ها نیز به ۸۱۰۰ کومونه تقسیم می‌شوند.بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین کومونه ایتالیا کومونه رم (ناحیه لاتزیو) وکوچک‌ترین کومونه این کشور نیز فیرا دی پریمیرو در استان ترنتو است .
دریاچه  پوستا فیبرنو  هیچ آبریزی ندارد و تنها راه تامین آب برای عمق 2 تا 15 متری آن چشمه های کف در یاچه است که به همین دلیل آب بسیار زلالی دارد ، کف دریاچه به راحتی از هر نقطه ای در اطراف آن مشخص بود ، این دریاچه نوعی ماهی قزل آلای اندمیک ( بومی)  دارد که متاسفانه در این سفر فرصت نشد مزه آن را بچشم ، منظره اصلی دریاچه را میشد از روی پل چوبی که برای همین منظور بر روی دریاچه ساخته شده بود دید ، قایق های کوچک محلی و پرندگان آزاد و تنها صدایی که شنیده میشد صدای طبیعت بود ، یک جای فوق العاده برای استراحت و خوب این استراحت بعد از آن پیاده روی طولانی لازم بود .
 این دریاچه یک ویژگی منحصر به فرد هم داشت که شاید در اروپا هم منحصر به فرد باشد ، وجود یک جزیره شناور در این دریاچه .
دقیقا یادم هست که اولین بار نام جزیره شناور را در کارتون سند باد شنیدم ، جزیره ای که بر پشت یک نهنگ بود و حرکت میکرد ، هیجان دیدن آن جزیره را هنوز با گذشت 30 سال حس میکنم ، این بار داشتم یک جزیره شناور را در خارج ایران و در دنیای واقعی میدیدم ، جزیره ای که  مردم  محلی آن را  "La Rota" مینامند، جزیره ای که ریشه گیاهان آن مستقیما داخل آب است و برخلاف گیاهان خشکی ریشه در خاک ندارند .
هر چند این پدیده طبیعی در کشور ایران و در شهرستان تکاب هم وجود دارد .جزیره ای با نام  چَملی گول ، از نظر کلی تفاوتی بین این دو جزیره  نیست ، تنها تفاوت این است که در ایتالیا مسئولین این پدیده را تبلیغ میکنند و در ایران خبری از انعکاس این مطلب و حتی تلاش برای مراقبت از این اثر وجود ندارد .
البته حرکت جزیره به شکلی نیست که در زمان کم محسوس باشد ، برای دیدن حرکت باید کنار دریاچه بنشینید و منتظر باشید شاید ساعتها ولی تجربه دیدن یک جزیره که روی آب شناور است ارزش این زمان را دارد .
یک روز  خوب در ایتالیا تمام شد و من از تک تک لحظه هایم لذت بردم ، فردا نوبت بازدید از کولوسئوم بود ، قرار بود یکی از عجایب هفتگانه دنیا را ببینم .



کولوسئوم (Colosseum) :  دیدن اولین بنای عجیب از عجایب هفت گانه دنیا

 


پایان دنیا نزدیک است
رم شهری است که تاریخ آن با افسانه پیوند خورده  ، انیید  به سرزمین ایتالیای امروزی می‌آید ،  نوادگانش رموس و رمولوس، بخاطر دستور پادشاه که فرزندان پسر را برای حفاظت از تاج و تختش می کشته ، به رودخانه سپرده می شوند ، این کودکان توسط ماده‌گرگی نجات پیدا میکنند  و   بزرگ می‌شوند. و بعدها شهر رم را بر روی هفت تپه نزدیک به رود تیبر بنا میکنند. داستان این افسانه نشان پرچم باشگاه فوتبال رم هم است که به لطف سانسور صدا و سیما امروزه بیشتر مردم ایران با این لوگو آشنایی دارند . این داستان با کمی تغیرات شباهت زیادی به داستان کوروش بزرگ و موسی هم دارد ، اینکه در زمان های گذشته بیشتر پادشاهان ظالم خوابی میدیدند که بر اساس تعبیر آن باید فرزندان پسر کشته میشدند ،  داستان تکراری تاریخ است و این نکته نشان دهنده این است که قانون کپی رایت از زمان های کهن رعایت نمیشده .
میدانستم که صف بلیط برای ورود به کولوسئوم خیلی شلوغ است ، بنا براین بلیط را از طریق اینترنت تهیه کردم ، صبح حدود ساعت 9 به سمت رم حرکت کردم ، ایتالیایی ها یک ضرب المثل دارند که میگوید همه راه های دنیا به رم ختم میشود ، و من میگویم همه راههای داخل رم به ترمینی ختم میشود ، ترمینی ، ترمینال اصلی مسافر بری در رم است که راه تمام وسایل نقلیه به آنجا ختم میشود .
برای بازدید از رم ابتدا باید به ترمینی میرفتم ، تردد در رم تقریبا آسان است چون رم کلا دو خط مترو دارد ، آبی و قرمز ، در این مورد تحقیق کردم و به این جواب رسیدم چون کل شهر رم باستان هنوز کشف نشده و قسمتی از آن هنوز زیر زمین مدفون است ، ایجاد تونل مترو ممکن است به این آثار کشف نشده آسیب بزند ،هر چند نمیدانم این قضیه چقدر صحت دارد ولی با توجه به قدمت شهر رم میتواند واقعیت داشته باشد ،  به هر حال سوار بر مترو ی خط آبی راهم را به سمت کولوسئوم ادامه دادم ، برای دیدنش لحظه شماری میکردم ،  به محض خارج شدن از ایستگاه مترو با  ارتفاع 48 متر یعنی به اندازه یک ساختمان ۱۵ طبقه  در جلوی چشمانم ظاهر شد ، نماد کشور ایتالیا درست مقابل چشمانمم بود ، سکه پنج سنتی یورو را از جیبم بیرون آوردم ، طرح روی سکه درست شبیه همین کولوسئوم بود ولی در ابعاد خیلی کوچکتر
همانطور که حدس میزدم مملو از جمعیت ، چقدر مستند و فیلم از کولوسئوم دیده بودم ،رم شهر بی دفاع (روبرتو روسلینی )، تعطیلات رمی ( ویلیام وایلر ) ، زندگی شیرین  (فدریکو فلینی)، دزد دوچرخه (ویتوریو دسیکا)،  تقدیم به رم با عشق ( وودی آلن) و معروفترین آنها فیلم گلادیاتور(ریدلی اسکات) بود ، اکثر فیلم هایی که در رم فیلم برداری میشوند یک سنکاس از کولوسئوم دارند  و حالا قرار بود من سکانس اول بازیدیم را از  اولین بنای عجیب از عجایب هفتگانه دنیا داشته باشم البته اگر بگویم اولین بار 11 سال پیش کولوسئوم را در پاتایا در تایلند دیدم تعجب میکنید  ولی واقعیت داره در شهر پاتایا جایی هست به نام مینی سیام ، در مینی سیام ماکت تمام جاهای دیدنی دنیا حتی تخت جمشید را میتوانید ببینید .
آنجا بود که خیلی از جاهای دیدنی دنیا را دیدم با ماکت ها عکس گرفتم و به خودم وعده دادم یک روز تمام این ماکت ها را در واقعیت خواهم دید و  حالا با بیشتر این جاها در دنیای واقعی عکس دارم.
در سال ۲۰۰۷ میلادی، ۷ اثر برجسته به عنوان عجایب هفتگانه جدید انتخاب شدند. این آثار عبارتند از
چیچن ایتزا در مکزیک Pyramid at Chichén Itzá 
مجسمه مسیح در برزیل  Christ Redeeme
کولوسئوم در ایتالیا Roman Colosseu
دیوار بزرگ چین Great Wall of China
ماچو پیچو در پرو Machu Picchu
شهر باستانی پترا در اردن Petra
تاج محل در هند Taj Mahal
در این 7 اثر فقط یکی از آنها در اروپاست  و آن هم در ایتالیا .
به دلیل داشتن بلیط دیگر در صف طولانی خرید بلیط نایستادم ولی باید در صف دوم که برای ورود بود می ایستادم ، حال باید از یکی از 80 دَر که در گذشته هر کدام برای خود نامی داشتند وارد میشدم ، از بین این 80 در 4 تای آنها از اهمیت بیشتری برخوردار بودند  ، دو دَر برای ورود امپراطور ، و دو دَر برای گلادیاتورها یکی پورتا لیبیتینا (Porta Libitina ria) که نام الهه مرگ رم بوده  و  جنازه ی گلادیاتورهایی مغلوب را از ان خارج میکردند و دَر دیگر (Sani vivaria) که مخصوص گلادیاتورهای پیروز بوده.
بهترین روش برای لذت بردن از یک اثر تاریخی ، تصویر سازی در مورد آن  محل است  ، من این کار را تقریبا در هر جایی انجام میدهم .به محض ورود به قسمت اصلی حسی در وجودم ریشه زد ، من در سرزمین دشمن قسم خورده ایران در زمان گذشته بودم ، در جنگهایی که به مدت هفتصد سال بین ایران و روم طول کشیده بود ، حس یک ژنرال فاتح ایران را داشتم که پیروزمندانه سرزمین دشمن رو فتح کرده ،
حال در ، آمفی تئاتر فلاویان بودم  که نامش را از امپراطور سلسله‌ی فلاویان گرفته بود ،  بزرگترین تماشاخانه رم  که زمانی ظرفیت 50 هزار جمعیت را داشته و امروز آن را با نام کولوسئوم به معنی «جایگاه بزرگ» میشناسیم بنایی با  بیش از 2000 سال سابقه.
بنایی که کاربردش در طول تاریخ هم تغیر کرده زمانی برای مبارزه گلادیاتورها ، در زمان  طاعون بیمارستان و در زمان ناپلئون به صورت اصطبل و امروز  محل بازدید  توریست ها و  جهانگردان شده است ، آخرین نبرد گلادیاتورها که در آن برگزار شده در  ۴۳۵ میلادی و همچنین آخرین شکار حیوان‌ها به سال ۵۲۳ میلادی برمیگردد.
داخل مجموعه هم مثل اطراف آن مملو از جمعیت بود ، شات های دوربین و موبایل بود که یکی پس از دیگری به صدا در می آمد ، چینی ها در این زمینه استاد هستند مثل ما ایرانی ها از هر موقعیت 10 یا 20 تا عکس سلفی میگیرند ، اینجای قضیه به نظر من زیاد خوب نیست چرا که لذت سلفی گرفتن بین توریست ها از لذت مطالعه و دانستن اطلاعات در مورد محل های تاریخی بیشتر شده ، راستی اگر در زمان های قدیم هم میشد عکس گرفت ، چقدر عکس از مبارزات و سلفی گرفتن ها از گذشته در موزه ها بود و عکس ها چه تیتر هایی میتوانست داشته باشد مثلا من و جنازه گلادیاتور کشته شده یهویی ، کمبود امکانات در گذشته را دوست ندارم ولی در این یک مورد خوش شانس بودند که وقتشان با سلفی گرفتن تلف نشد ، شاید تعداد عکس هایی که در این چند ساله از این مجموعه گرفته شده خیلی بیشتر از مجموع جمعیتی باشد که برای دیدن مسابقات گلادیاتورها سالها و سالها به این مجموعه می آمدند.
با خودم فکر میکردم شاید در خط سیر تاریخ خوی خیلی از انسانها تغیر نکرده ،  امروز هم آدم های زیادی هستند که از مبارزه 2  انسان لذت میبرند ، و نه تنها برای دیدن مسابقات از نزدیک پول میپردازند که هزاران تماشاگر تلوزیونی هم به صورت زنده مسابقات را از شبکه ها مختلف میبینند ، تفاوت این مبارزات از نظر من فقط قانونی شدن آنها و البته زنده ماندن دو مبارز در انتهای مسابقه است که من فکر میکنم اگر راهی بود که مثل گذشته مبارز مغلوب کشته میشد باز هم خیلی ها لذت می بردند . شاید خیلی ها در میان این جمعیت به این فکر میکردند که کاش می توانستند امروز مبارزه دو گلادیاتور را از نزدیک ببینند .
یا همین مسابقه فوتبال که البته خود من هم از طرفداران آن هستم ، یک جور شبیه سازی سالم از مسابقات گلادیاتورهاست ، دو گروه 11 نفری مثل 2 گروه گلایاتور با هم مبارزه میکنند تا یکی پیروز از استادیوم خارج شود و شکل استادیوم ها هم که مشخص است ، شکل مدرن کپی از کولوسئوم .
مردم رم و ایتالیا میگویند  روزی که کلوسوئوم خراب شود آن روز پایان دنیاست و امروزه که این بنا مثل برج پیزادر حال کج شدن است ، شاید به پایان دنیا نزدیک میشویم ، خوشحالم که توانستم قبل از اینکه اتفاقی برای این بنا بیفتد آنجا را ببینم

 

 
 
 
 
.............

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۳۴
مهدی عبدی