جزیره کرک : بخش دوم
دیدار با دوستان برانکو ایوانکوویچ در بزرگترین جزیره کرواسی
قسمت دوم : آیا دنیا واقعا کوچک است ؟
به شوخی گفتم یکی از شغل های جدیدی که در کرواسی باب شده مربی گری فوتبال در ایران است . در جواب گفت اتفاقاً یکی از دوستانش به نام برانکو در ایران مربی است و ویدیو هایی دیده که وقتی بازی تمام میشد صدهزار نفر یک صدا تشویقش می کنند . جا خوردم ، باورم نمیشد ، گفتم من طرفدار همان تیم هستم ؛ نامش پرسپولیس است و همه طرفدارانش عاشق برانکو هستند . بیستم اردیبهشت ماه بود و فردای آن روز پرسپولیس با تیم ماشین سازی تبریز بازی داشت . قرار شد با هم فیلمی بگیریم و با پرچم پرسپولیس برای برانکو آرزوی موفقیت کنند . همان پرچمی که از سال 2016 همیشه همراهم هست و قرار است کل استادیوم های معروف دنیا را همراهم ببیند .
ما ایرانی ها مثالی داریم که میگوییم دنیا کوچک است و امروز این ضرب المثل برای من به واقعیت تبدیل شده بود . در فاصله خیلی دورتر از ایران و در یک جزیره با دوستان برانکو برخورد داشتم و چه جالب که با وجود این همه رستوران من وارد این رستوران شده بودم ، جالب تر اینکه قبل از تعویض شیفت گارسون هان ها رسیده بودم اگر کمی دیرتر میرفتم رفته بودند و شاید هرگز این اتفاق نمی افتاد .
بعد از تمام این اتفاقات غذا حاضر شد و لذت بردم از طعم آن ، بی دلیل نیست که سبک آشپزی کشورهای این منطقه در اروپا طرفداران زیادی دارد .
ماهی دقیقا به اندازه طعم دار شده بود و دقیقا به اندازه روی آتش مانده بود تا پخته شود ، همیشه نوشتن در مورد طعم غذاها برایم سخت بوده ، ولی چون خودم آشپز خوبی هستم و روی غذا وسواس دارم ، طعم غذاها را خوب میشناسم .طرز پختن اسفناج هم با سبکی که ما معمولا در ایران داریم فرق داشت ولی آن هم لذیذ بود و بعد از آن همیشه در کنار غذایم آن را سفارش میدادم .
فردای آن روز به شهر کِرک رفتم . شهری باستانی و قدیمی که هنوز هم آثاری از امپراطوری روم را در آن میشد دید . قلعه فرانکوپان Frankopan و بخشی از دیوارهای شهر که در طول پنج قرن حاکمیت جمهوری ونیز بر این شهر ساخته شده بود ، هنوز پابرجا بودند .
بازدید را از میدان اصلی شهر با نام Kamplin شروع کردم که نامش را از کلمه لاتین Campus به معنای میدان گرفته. این شهر روزگاری به خاطر زبان رومی منحصر به فرد خود به نام Vegliotic که امروز منقرض شده معروف بوده . این زبان تا اوایل قرن نوزدهم در این منطقه صحبت می شده.
قلعه فرانکوپان که در قرن دوازدهم برای دفاع از شهر ساخته شده بود ، امروزه دیگر عملکرد دفاعی نداشت و کاربردش شده بود محل برگزاری رویدادهای فرهنگی . قلعه ای که توسط خانواده ای اشراف زاده به همین نام ساخته شده و تا امروز با اینکه کلی تغییر در تاریخ جزیره رخ داده هنوز هم از نام اولیه اش استفاده میشود .البته ساختمان قلعه بزرگ نبود ولی فکر میکنم برای جزیره ای با این وسعت همین اندازه کافی باشد .
کوچه های باریک سنگ فرش که اتومبیلی در آن ها تردد نمیکرد با خانه های قدیمی که بعضی از آنها مرمت هم نشده بودند ولی اکثرشان ها بالکن هایی پر از گلدان داشتند .
فقط قدم میزدم و گهگاه مسیرم به سمت کوچه ها فرعی کج میشد و حس کنجکاوی که چطور مردم در این خانه ها زندگی میکنند .خیلی دوست داشتم دکوراسیون داخلی یکی از خانه ها را ببینم .
آیا طاقچه هم دارند ؟ گچ بری و تزینات اینچینی چطور ؟ وسایل خانه هایشان قدیمی است یا مدرن شده ؟ در ها تقریبا همه قدیمی بودند و بعضی خانه ها از داخل کوچه به داخل ساختمان پله داشتند ، تعداد طاق هایی هم که روی کوچه ها بودند کم نبودند . خانه هایی که در دو سمت کوچه بودند و با یک طاق به هم متصل شده بودند . این نوع طاق ها برای ما ایرانی ها خیلی آشناست ، مشابه آن را در خیلی از شهرهای ایران هم میتوان دید . بعد از پیمودن مسافت زیادی به ساحل رسیدم . کافه و ها و رستوران ها ساحل با دلبری من را به استراحت دعوت کردند ، چه لذت بخش بود نوشیدن یک نوشیدنی خنک در کنار ساحل .
این بار هم برای غذا برنامه ویژه ای داشتم . بعد از خوردن انواع کبابهای ایرانی که به صورت افقی روی آتش قرار میگیرند و بعد کباب عمودی ترکی ، نوبت کباب های ویژه منطقه بالکان بود که قبلا در کشورهای دیگر تجربه اش را داشتم ولی در منطقه خاص خودش نه . کباب های بالکان معروف هستند به چواب چیچی (Cevapcici) که شکل نوشتنشان با تلفظشان خیلی فرق دارد و برای همین خیلی از سایت های فارسی نامش را اشتباه مینویسند . با توجه به اینکه این قسمت از اروپا سالها زیرسلطه عثمانی ها بوده فکر میکنم که چواب از همان کلمه کباب ریشه گرفته . کبابی که طرز تهیه آن کمی شبیه کوبیده خودمان است ولی کوچکتر و شکل ظاهری اش بیشتر شبیه سوسیس . طعمش هم نزدیک است به طعم کباب های ایرانی و لذیذ .
در کنار ساحل به زمان سپری شده آن روز فکر میکردم چه مسافتی را طی کرده بودم ؟ چه غذاهای لذیذی را تست کرده بودم و در کوچه و خیابان های یک شهر قدیمی قدم زده بودم تا به اینجا رسیده بودم و این یعنی سپری شدن یک روز به بهترین شکل ممکن .مثل همیشه پایان خوش یک ماجراجویی و در انتظار روز بعد .