سفر نامه کشور آدربایجان : بخش دوم
سفر نامه کشور آدربایجان : بخش دوم
سفر به کشور آذربایجان : سفری نا امید کننده
مسافت تا باکو حدود 300 کیلومتر بود و جاده تعریف چندانی نداشت . و بدتر اینکه در طول مسیر شهرها هیچ کدام وضعیت درستی نداشتند . خانه های قدیمی با نمایی که من را فقط یاد فیلم های قدیمی روسی و فیلم های جنگ جهانی می انداخت . در آن زمان در شهر های کوچک ایران هم گهگاه میشد خانه هایی با نمای سنگ مرمر دید ولی اینجا خانه ها ، سرد و بی روح بودند . شکل ماشین ها هم عوض شد ، بیشتر مردم معمولی لادا های قدیمی روسی داشتند .
این تجربه را بعدها در سفر به ارمنستان هم داشتم . می دانستم این کشورها تازه استقلال پیدا کردند و نباید زیاد از آنها انتظار داشت . ولی این شهر ها و مسیرشان خیلی بدتر از چیزی بودند که فکر میکردم .
البته ظاهراً این گونه جاده ها در کشورهای این منطقه و حتی در کشورهای اروپایی مثل لیتوانی که جز حوزه شنگن هم است طبیعی است و هر کشوری که بعد از فروپاشی شوروی مستقل شده تقریبا وضعیت مناسبی ندارد .
در آن زمان (16سال پیش ) مدل ریش هایم خاص بود . دقیقا مدل ریشی که امروزه سروش صحت این مدل ریش را دارد . در ایرانِ دهه هشتاد ، مدل ریش های متنوع یا بلند کردن مو ، داشت جا می افتاد ، ولی آن طرف مرز رانند گفت این چه مدل ریش است . مرد یا باید سبیل داشته باشد یا کل صورت را می تراشد . موی مرد هم باید کوتاه کوتاه باشد . تعجب کردم گفتم شاید این آقای راننده کمی ذهنش عقب مانده است . خیر سرت ادعا میکنی باید به اروپا هم ملحق شوید و آسیایی نیستید .
شنیده بودم محبوب ترین خواننده رانندگان آذربایجان ، حمیرا است ولی باور نمیکردم ، تا اینکه ضبط روشن شد و حمیرا شروع به خواندن کرد و این اتفاق در طول سفر چند بار دیگر هم تکرار شد.
به مرکز شهر باکو رسیدیم ، آنجا دوستی هم سن و سال خودمان ، منتظرمان بود و قرار بود در مدت یک هفته اقامت در باکو جاهای دیدنی شهر را با هم ببینیم . قبلا به ایران آمده بود و همسفر من در حقش کلی لطف کرده بود و انتظار داشتیم جبران کند . تا چهره من را دید گفت این چه مدل ریشی است ؟ و حرف های راننده تاکسی را تکرار کرد.به اطراف نگاه کردم همه مردها موهای کوتاه یا با سبیل و یا کامل تراشیده . باورش سخت بود ولی ظاهرا راست می گفتند با آن مدل ریش خیلی به چشم می آمدم و اصلا خوب نبود .
اولین گام ، خرید سیم کارت بود و باز حرف تکراری ریش . این بار صاحب موبایل فروشی ، با خودم گفتم اگر امروز ریش هایم را اصلاح نکنم ، دراین یک هفته با حرف هایشان بی چاره ام میکنند . اولین عقب ماندگی فرهنگی خودش را نشان داد تا آخر سفر با کنجکاوی به چهره تمام مردان دقت میکردم ، همه دقیقا همان شکلی بودند که توصیف کردم .
حالا نوبت پیدا کردن محل اقامت بود خیلی دوست داشتیم که در مدت یک هفته اقامتمان ، یک خانه اجاره کنیم . ولی وقتی به مشاور املاک رفتیم و خانه ها و وسایل را دیدیم کاملا پشیمان شدیم .
قیمت هتل ها هم بالا بود ، با قیمت بیست و پنج دلار یک هتل متوسط دوتخته بدون صبحانه گرفتیم . بعدها که به کشورهای شرق آسیا سفر کردم ، متوجه تفاوت صنعت توریسم شدم . در تایلند ، اندونزی و مالزی با 30 دلار هتل با صبحانه و استخر داشتم و اینجا برای هر استکان چای هم باید پول می دادم .
با اینکه اصلا دوست نداشتم ولی اولین کاری که بعد از گرفتن اتاق انجام دادم اصلاح کامل صورت بود .تا اینجای کار که خیلی از ایران عقب تر بودند و تنها نکته مثبت تاکسی هایشان بود .
و اما غذا ، بعد از یک روز طولانی ، کاملا گرسنه به دنبال رستوران بودیم و در این لحظه دومین نکته مثبت آن روز اتفاق افتاد .هر چند قیمت غذا هم بالا بود ولی انصافاً غذاهای کشورآذربایجان لذیذ هستند .
اولین روز سفر بود و ما هم کاملا بی تجربه ، به پیشنهاد دوست آذربایجانی به یکی از بهترین رستوران های باکو رفتیم . رسم ما ایرانی ها این است که معمولا میزبان ، میهمان را دعوت میکند ولی در کشور آدربایجان قضیه کمی فرق داشت .دوست آذربایجانی که اسمش حسین بود ، یک سال قبل به ایران سفر کرده بود و در طول مدت اقامتش، میهمان همسفر من بود . با این ذهنیت ما هم انتظار داشتیم که او هم در این سفر جبران کند ، که انتظاری اشتباه بود . و بی دلیل نبود که به یک رستوران لاکچری رفتیم . چون در آخر ماجرا صورت حساب را ما پرداخت کردیم . فرهنگ غذایی کشور آذربایجان به ایران نزدیک است و زیاد هم عجیب نیست . چون این کشور برای مدت طولانی یکی از استان های ایران بوده . و به این دلیل ایرانی ها هیچ مشکلی با غذاهای این کشور نخواهند داشت .
در طول این یک هفته با اینکه اشتیاق زیادی برای دیدن یک شهر جدید داشتم ، چیز خاصی ندیدم . معروفترین جاذبه توریستی شهر باکو قلعه ای است به نام قیز قالاسی Qiz Qalasiı (قلعه دختر) که نمیدانم به چه دلیل خاصی جز میراث جهانی یونسکو شده . البته شاید یکی از این دلایل این باشد که این شهر چیز دیگری برای ارائه ندارد . در روز بازدید که هیچ چنگی به دل نزد و امروز هم که در موردش مینویسم یک بار دیگر شروع به تحقیق کردم ، با خودم گفتم شاید اطلاعات آن زمان من ناقص بوده . ولی باز هم نکته خاصی در موردش پیدا نکردم . بعد از این همه سال و دیدن صدها قلعه در کشورها مختلف به این فکر میکنم که ویژگی این قلعه برای بازدید کننده ها چیست ؟
در مجموع برای من که در آن زمان چند شهر بزرگ ایران را دیده بودم . این کشور از نظر گردشگری هیچ چیز خاصی نداشت . همیشه به کسانی که میخواهند به کشور آذربایجان سفر کنند توصیه میکنم ، اگر میخواهید از سفر خود لذت ببرید آذربایجان ایران را ببینند . این دو اصلا قابل مقایسه نیستند . آذربایجان ایران برای هر سلیقه ای کلی جاذبه گردشگری متنوع دارد . و غذاهای آذربایجان خودمان هم که احتیاج به تعریف من ندارند .
هنوز هم بعد از 16 سال متوجه تعریف بعضی ها از کشورهای تازه استقلال یافته شوروی نمیشوم . بیشترشان زمان طولانی جزیی از خاک ایران بودند و با تصویب عهدنامهٔ گلستان در روز دوشنبه ۳ آبان ۱۱۹۲ بین ایران و روسیه ، از خاک ایران جدا شدند .
تاریخ استقلال آذربایجان روز ۳۰ اوت ۱۹۹۱ است .یعنی حدود سی و دو سال است که به یک کشور تبدیل شده . چطور ایران را با آذربایجان مقایسه میکنند ؟ این مقایسه مثل مقایسه فوتبال مالدیو و برزیل است .
و در جواب کسانی که با نظرم موافق نیستند میگویم فرض کنید در یک قرعه کشی یک سفر یک هفته ای برنده شده اید و می توانید به هر کجای دنیا که بخواهید بروید . آیا کسی کشورهای تازه استقلال یافته شوروی را انتخاب میکند ؟ کسی هست که آرزویش دیدن ارمنستان و آذربایجان باشد ؟
حقیقت این است که این کشورها به یک سری دلایل مقصد ایرانی ها میشوند و اگر ما ایرانی ها هم شرایط یکسان سفر به دیگر کشورهای دنیا را داشتیم هیچ کس ، هرگز به این کشورها سفر نمیکرد . ولی سرنوشت و تقدیر اینگونه رقم خورده که ما مجبور باشیم به این کشورها سفر کنیم و مردم این کشورها هم با اطلاعی که از وضعیت ایران دارند نهایت سو استفاده را از این مورد میبرند .
در آن زمان فقط با دیدن فیلم میشد کشورهای دیگر را شناخت و فیلم ها هم همه هالی وودی . تصوری که از خارج مرزهای ایران داشتم کاملا خراب شد . نه از خیابان های پر زرق و برق با آسمان خراش خبری بود و نه از محله های شیک و فست فود های بین المللی و غذاهای خیابانی . خلاصه اینکه اگر تاکسی هایشان نبودند میشد گفت که پنجاه سال (در شهرهای مرزی 100 سال ) به گذشته سفر کرده بودم .ولی این اولین گام در شروع سفرها بود و من قرار بود که کلی کشور واقعی را ببینم .