سوئیس
برای دیدن ویدیو ها و عکس های بیشتر به صفحه اینستاگرام من مراجعه کنید
http://instagram.com/mehdi.abdi1357
سوئیسی های فرازمینی!
برای تمامی کسانی که با من آشنا می شوند همیشه یک سوال مشترک وجود دارد: «بهترین کشوری که تا به حال دیدی کجا بوده؟» به نظر من مقایســه در گردشگری زیاد مناسب نیست. هر کشوری با توجه به شرایط جغرافیایی و فرهنگی ا ش، ویژگی های منحصر به فردی دارد که از کشورهای دیگر متمایزش می کند و من معمولا عادت ندارم کشورها را با هم مقایسه کنم ولی در سفر به سوییس مجبور شدم این مقایسه را انجام دهم و بگویم سوییسی ها فرا زمینی هستند . سفر از مونیخ در آلمان به سمت زوریخ در سوییس بود و مسافت حدود ۳۵٠ کیلومتر ، اتوبوس هایی که این مسافت را طی می کنند معمولا دو دسته هستند، یک سری مسافت راه زمینی دو کشور را انتخاب می کنند و ســری دوم به سمت دریاچه کنستانس به آلمانی بودن زی، دریاچه مرزی بین سه کشور آلمان، اتریش، سوییس می روند. بودن زی ســومین دریاچه بزرگ آب شیرین اروپای مرکزی بعد از دریاچه بالاتون در مجارستان و ژنو در سوییس است. اتوبوس داخل کشتی می شود و قسمتی از مسیر را با کشتی طی می کنید. به دو دلیل مسیر دوم را انتخاب کردم اول اینکه از زیبایی منطقه به شکل کامل بهره ببرم و دوم اینکه وقتی به کلاس های یادگیری زبان آلمانی می رفتم. چند متن درباره این دریاچه خوانده بودم و حالا بهترین فرصت بود تا این دریاچه را از نزدیک ببینم . اتوبوس حدود ساعت ۷ بعد از ظهر وارد کشتی شد و همه مسافران با هیجان به سمت طبقه بالایی کشتی حرکت کردند تا جایی مناسب برای دیدن غروب خورشید پیدا کنند. آب دریاچه بدون موج بود و در دور دست کوه های آلپ خودنمایی می کرد و این شرایط با غروب خورشید به نقطه اوج خود می رسید و به این شکل اولین منظره های سوییس در ذهن من شکل گرفت. بعــد از غروب خورشــید به زوریخ رســیدم و با دوستانی که منتظرم بودند به سمت خارج شهر و محل اقامتی که قرار بود چند روز آن جا باشــم حرکت کردیم . اولین روز در شــهر زوریخ قرار شد در یک جاده کوهستانی به نام کلاسن پاس در کو ه های آلپ رانندگی کنیم تا به شهر آلتدورف برسیم. ترجمه نام این شهر به فارسی روستای قدیمی است. مسیر کلا کوهستانی و پر پیچ و خم بود. جاده تا ارتفاع متری ۲٠٠٠ بالا می رفت و بعد از ســمت دیگر کوه پایین می آمد، جاده ای که معمولا از پاییز تا اوایل بهار به دلیل بارش سنگین برف بسته است . قرار بود قسمتی از یک جاده ای را طی کنم که یکی از جاده های محبوب دوچرخه سواران و موتورسواران اروپاست و همچنین قسمتی از مسیر تراکینگ Alpine Pass Route ، طولانــی تریــن مسیر تراکینگ در ســوییس که از شهر سرگان (Sargans ) در شــرق سوییس آغاز می شود و از قلب کشور به سمت غرب عبور می کند تا در ساحل دریاچه شهر مونترو Montreux در ژنو پایان یابد . مسیر پیاده روی بیش از ۳۲۵ کیلومتر است و از ۱۶ گردنه عبور می کند و طی این مسافت حدود ۱۵روز طول می کشد . ولی من با اتومبیل بودم و فقط ۷۵ کیلومتر از این مسیر را طی می کردم. آبشارهای زیادی در مسیر بود که با آبشارهایی که تا به حال دیده بودم فرق داشــت، ارتفاع اکثر آن ها بالای صد متر و دبی آبشــان بالا بود، در یک قسمت مسیر ابرها بالای آبشار را کاملا پوشانده بودند و گویی آب آبشار از آسمان به داخل دریاچه می ریخت. دقیقا مثل فیلم های فانتزی. به غیر از سطح جاده که آسفالت بود همه جا رنگ سبز خودنمایی می کرد. آن هم نه سبز یک دست، رنگ ســبز در طیف های مختلف و در دل این سبزی رنگ گل ها کاملا مشخص بود واژه ای برای وصف زیبایی مســیر پیدا نمی کنم. رنگ ها در مسیر کاملا شارپ بودند و احتیاج به تنظیم دوربین نبود. با وجود این طبیعت با هر شات می شد بهترین عکــس را گرفت. با خودم فکــر می کردم با این همه تجربه سفر در کشورهای مختلف و ایران، چرا در این جاده احساس می کنم تا به حال طبیعت گردی نکرده ام؟ یاد حرف های مردمی می افتادم که ســوییس رو با جاهای دیگه دنیا مقایسه می کردند و می خندیدم. کسی که یک بار سوییس را دیده باشد دیگر واژه زیبا را برای جاده های دیگر دنیا به کار نمی برد . در مسیر برای خرید لبنیات تازه توقفی داشتیم، مغازه ای بدون فروشنده هر چیز لازم داشتید برمی داشتید، وزن می کردید و بعد پول جنس رو داخل صندوق می انداختید، قبــلا راجع به این قضیه شنیده بودم ولی مگر امکان دارد؟ بدون فروشنده، هرچند این موضوع در جاهای دیگر هم تکرار شد ولی باورش سخت است، فکر نکنم در هیچ جای دنیا به جز سوییس بشــود این کار را کرد! فقط کافی کسی در مغازه نباشد در عرض چند دقیقه مغازه خالی می شود . این یکی از نکاتی است که سوییسی ها به آن افتخار می کنند، خوب این طرز زندگی افتخار هم دارد! واژه سوء استفاده در دیکشنری مردم سوییس تعریف نشده اســت. در ارتفاع ۱۹۵۲ متری آلپ در یک کافه توقف کردیم فصل بهار بود و در دامنه کوه هوا نســبتا گرم ولی بالای کوه هنوز برف بود و ارتفاع برف شاید حدود ۲ متر، در این کافه یک ماشین نظامی هم توقف داشت و سربازان سوییســی در حال نوشیدن قهوه. این بــار این فکر به ذهنم خطور کرد که دوران خدمت سربازی من چگونه سپری شد و این سربازان چطور خدمت می کنند، البته صلح طلبی سوییسی ها در دنیا زبان زد است و مسلما هیچ گاه از ارتش خود اســتفاده نخواهند کرد ولی طبق تحقیق من هر جوان سوییسی باید به مدت ۲۶٠ روز در نیروهای مسلح خدمت کند. دوره ســربازی برای مردان اجباری و برای زنان اختیاری است . ولی ظاهر این سربازان با ظاهری که من از سربازی می شناسم کاملا متفاوت بود، به هر حال فرصت نبود تا مکالمه ای با آن ها داشته باشم و از شرایط شان بپرسم. بعد از نوشیدن قهوه ای داغ در برف به سمت آلتدورف حرکت کردیم. اولین توقف کنار مجسمه ویلیام تل بود کماندار بزرگ سوییسی، من سریال تلویزیونی ویلیام تل را دیده بودم و به شخصیتش علاقه مند شده بودم و حالا در کنار تندیسش بودم. اگر بخواهم قیاس کنم شخصیت ویلیانم تل برای سوییسی ها مثل شخصیت آرش کمانگیر برای ما ایرانی هاست . ویلیام تل (گیوم تل)، قهرمان ســوییس در قرن ۱٤ است که در طول قرن نوزدهم و حتی در دوره جنگ جهانی دوم، در سوییس و در کل اروپا وی سمبل شــورش علیه استبداد محسوب می شده و لقب رابین هود ســوییس را داشــته و داستان معروفش این بوده که مجبورش میکنند به سمت سیبی که روی سر پسرش بوده تیراندازی کند . گوته و شیللر و خیلی دیگر از نویسندگان بزرگ درباره اش نوشــتند. چارلی چاپلین هم در فیلم سیرک به نوعی ا ز ا و تقلید کرده ا ست. کتاب ویلهلم تل که شیلر نوشــت، بر بسیاری تاثیر گذاشت و انقلابیون فرانسه از آن الهام گرفتند. آدولف هیتلر شــیفته او بود و در کتاب «نبرد من» به آن اشاره کرده اســت. سالوادور دالی او را به تصویر کشیده و جواکینو روسینی، برای او آهنگ زیبایی ساخته است. این توضیحات یعنی همه کشورها، دارای قهرمان های افسانه ای هستند و فقط ما ایرانی ها قهرمان نداریم و دلیل اینکه درباره قهرمان های کشورهای دیگر اطلاعات نداریم این اســت که علاقه ای به خواندن کتاب نداریم . بعد از دیدن یکی از سرسبزترین جاده های دنیا حالا نوبت گشــت در شــهر تاریخی آلتدورف و آشنایی با فرهنگ سوییسی بود . آلتدورف شهر کوچکی بود و اولین منطقه ای که در سوییس خانه های خاص سوییسی با نقاشی های رو دیوار را دیدم، حدود یک ساعت در شهر گشتم و حال نوبت بازگشت از جاده ای دیگر بود.
....